تقديم به تو ليلاي عزيم:
000000
در تو خلاصه مي شوم
با تو زلال مي شوم
ار پر پيراهن تو
پُر پر و بال مي شوم
در شب يلدايي تو
صاحب روح مي شوم
صاحب تحويل شب
اول سال مي شوم
شعر محال مي شوم
بر اين روال مي شوم
در قفس ابريه شب
ماه اسير بوده ام
با تو رهاتر از همه
ماه هلال مي شوم
تا ملکوت جذبه ات
شبانه راه مي روم
چون که نظر کرده ي نور
لايزال مي شوم
براي از تو من شدن
مرا مجال بس نبود
پس از تو در هواي تو
خودِ مجال مي شوم
جز غزل شيشه اي ام
شعر مرا سنگ بدان
چون پس از اين شاعر تو
ليلاي عزيزم فرا رسيدن شب يلدا رو بهت تبريك مي گم و بهترين آرزو ها رو از خداي منان واست آرزو مي كنم
دوستت دارم اي جاودانه
با من بمان