وقتي نيستي خونمون با من غريبي ميكنه
دل اگه ميگه صبورم خود فريبي ميكنه
وقتي نيستي گل هستي خشك و بي رنگ ميشه
نميدوني چقده دلم برات تنگ ميشه
وقتي نيستي گل هاي باغچه نگاهم ميكنن
با زبون بسته محكوم به گناهم ميكنن
گلا ميگن كه با داشتن يه دنيا خاطره
چرا ديوونگي كردي و گذاشتي كه بره
7